Sanya
دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 23:22 ::  نويسنده : Sanya

Sanya

بزرگترین وبلاگ اس ام اس جک پ ن پ و حکایت جالب در ایران

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:24 ::  نويسنده : Sanya

سلام امشب برای سرگرم موندن شما 18 پست گذاشتم امیدوارم خوشتون باد

سه نفر میرن دزدی ! صابخونه بیدار میشه

و دزدا میرن هر کدوم تو یه گونی قایم میشن !

صابخونه میاد و به گونی اول لگد میزنه…

صدای نون خشک در میاره !

به دومی لگد میزنه … صدای گردو در میاره !

به گونی سوم لگد میزنه … هیچ صدایی در نمیاد …

دوباره محکم تر لگد میزنه … باز صدا نمیده !؟

دفعه سوم که لگد میزنه یارو با عصبانیت میاد بیرون

میگه : بابا … آرده ، آرد … آرد صدا نداره ! میفهمی ؟

 

جدیدترین جک جدیدترین جوک جدیدترین لطیفه جک آخر خنده جوک آخر خنده جک جدید

 

غضنفر شبها زود می خوابیده

قل مراد ازش می پرسه : چرا زود می خوابی ؟

غضنفر میگه : دیدم من که نمی تونم صبحها زود بیدارشم

گفتم لااقل شبها زود بخوابم !

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:6 ::  نويسنده : Sanya

زندگی من از 9 ماهگی تا 90 سالگی!


پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم !


یک سالگی : در حالیکه عمویم من را بالا و پایین می‌انداخت


و هی می‌گفت گوگوری مگوری ، یهو لباسش خیس شد !


چهارسالگی : در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم


و در حالیکه او گریه می‌کرد ، من می‌خندیدم ! نمی‌دانم چرا ؟!


هفت سالگی : پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی


از قبیل آن مرد آمد ، آن مرد با BMW آمد !!!! را یاد گرفتم !


نه سالگی در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم


ولی انداختم پای !!! پسز همسایه دیگرمان !

 

بنده خدا سر شب یک کتک


مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد

 

که شیشه همسایه را نشکند


و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم

 

پسر همسایه بود که الکی انداخت پای من !!!


دوازده سالگی : به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم


در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم


ولی ناظم آنجا کاملا به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاطر


چندین و چند منفی انضباط گرفتم !

 

البته به محض اینکه به اخلاق ایشان


آشنا شدم چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم !


هجده سالگی : در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی


در رشته ی میخ کج کنی واحد بوقمنچزآباد


( البته یکی از شعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد ) قبول شدم !!


بیست و چهار سالگی : در این سال دانشگاه به اصرار مدرک


کاردانی‌ام را که هنوز نیمی‌ از واحدهایش مانده بود

 

تا پاس شود ، به من داد !!!!


بیست و شش سالگی : رفتم زن بگیرم گفتند


باید یک شغل پردرآمد داشته باشی .

 

رفتم یک شغل پردرآمد داشته باشم ،


گفتند باید سابقه کار داشته باشی . رفتم دنبال سابقه کار


که در نهایت سابقه کار به من گفت : بی خیال زن گرفتن !!!


سی و سه سالگی : بالاخره با یکی مثل خودمون

 

که در ترشی قرار داشت !


قرار مدارهای ازدواج و خواستگاری

 

و عقد و بله برون و … رو گذاشتیم !


چهل و یک سالگی : در این سال گل پسر بابا

 

که می‌خواست بره کلاس اول ،


دوتا پاشو کرده بود تو یه کفش که لوازم التحریر دارا و سارا


می‌خوام بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه !


شصت و شش سالگی : تمام دندانهایم را کشیده بودم


و حالا باید دندان مصنوعی می‌خریدم .

 

به علت اینکه حقوق بازنشستگی


ما اجازه خریدن دندان مصنوعی صفر کیلومتر !!! را نمی‌داد ،


دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم


رو که تازه به رحمت خدا رفته بود !!! برای حداکثر بیست سال اجاره کردم .

معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده


ولی خوبیش این بود که حداقل شب ها

 

یک لیوان آب یخ بالای سرم بود !


هفتاد و هشت سالگی : به علت سن بالای من و همسرم ،


پسرانمان ( بخوانید عروسهایمان ) ما را به خانه هایشان راه نمی‌دادند


هشتاد و پنج سالگی : بلافاصله بعد از خوردن یک کله پاچه ی درست


و حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه دادم 

 

تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند !


نود سالگی : همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم ،


زیادی حرف می‌زدند و فردای همین حرفهای زیادی بودکه به طور نا

 

بهنگامی ‌خدا بیامرز شدم !!!

 

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:6 ::  نويسنده : Sanya

خوش به حال کچل ها!(طنز)

.

من همیشه به کچل‌ها حسادت می‌کردم. بعد از خواندن این خبر،
 
.
یک دلیل دیگر به دلایلم برای حسادت اضافه شد!!!
 
.
1-کچل‌ها زودتر از همه متوجه شروع بارش باران می‌شوند.
 

2- کچل‌ها می‌توانند با خیال راحت شیشه اتومبیل را پایین بکشند و از

 

جریان هوا لذت ببرند.

 

3-آنها به راحتی می‌توانند برای رفتن به مهمترین مهمانی‌ها هم از

 

موتورسیکلت استفاده کنند.

 

 

4- مودارها اگر عرق بکنند، باید بروند حمام
 
 
 
و کلی موهایشان را با شامپو چنگ بزنند
 
.
تا چربی و عرق از پوست سرشان پاک شود ولی کچل‌ها
 
.
با یک دستمال کاغذی مشکل را حل می‌کنند.
 
 

5-کچل‌ها غصه‌هایشان کمتر است و مثل

 

 

بقیه هر روز نگرانی ریزش موهایشان را ندارند.

 

 

6- و بالاخره اینکه کچل‌ها استرس‌هایشان ذخیره نمی‌شود.

 

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:6 ::  نويسنده : Sanya

چهار جمله که حوا نمی تونسته به ادم بگه:

 

 

1- آدمت می کنم

 

 

2- از شوهر مردم یاد بگیر

 

 

3- من قبل از تو 100 تا خواستگار داشتم

 

 

4- میرم خونه مامانم

 

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:4 ::  نويسنده : Sanya
پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:3 ::  نويسنده : Sanya
پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:3 ::  نويسنده : Sanya

جوک جک جک جدید جوک جدید جوکهای جدید جکهای جدید

.

.

( کالسکه )



واژه ای است که یک اصفهانی ،

 

 

هنگام تست یک میوه کال بکار میبرد !

.

.

.

زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری

 

 

و یک عمر لوازم جانبی آنرا !

.

جوک جک جوکهای جدید جکهای جدید

.


از قلبم پرسیدم فرق عشق و دوستی چیه؟

قلبم جواب داد: کار من تامین خون بدنه

سوالای چرت و پرت از من نپرس !

.

جوک جدی جک جدید جکوکهای جدید جکهای جدید

.

 

 

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:2 ::  نويسنده : Sanya

مراحل چهارگانه تحقیق در ایران:
 
Ctrl+A
 
Ctrl+C
 
Ctrl+V
 
Ctrl+P
 
.
 
.
 
.
 
 جوک جدید جوکهای جدید جکستان جوکستان
 
.
 
 
 
.
 
سوال گزینه ای :
 
اگر مادر زن و یا زن شما در حال غرق شدن باشند
 
و شما فقط یک حق انتخاب داشته باشید میروید
 
سینما  ؟ یا رستوران !؟
 
.
 
.
 
.
 
از سخنان قصار حیف نون :
 
هر چی کمتر بهش بیشتر فکر کنی ، بیشتر دردش کمتر میشه!

.

.

.

 

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:1 ::  نويسنده : Sanya

جوک جدید

.

.

.

از دکتره میپرسن: چیکار کنیم وبا نگیریم؟

میگه: ازدواج نکنید!

میگن: چه ربطی به ازدواج داره؟

میگه: خب کاری نکنید که به گ*ه خوردن بیفتید !

.

.

.

جوک

.

.

.

دیکتاتور کیست !؟

بچه ای است ۲ ساله

که ۲۰ نفر مجبورند به خاطر اون کارتون نگاه کنند!

.

.

.

.

به قل مراد میگن : تو منی من توام ، حالا تو کدومی ؟

میگه : خاک بر سرتون گمم کردین !

.
.

.

.

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:1 ::  نويسنده : Sanya

جوکستان  جوک
 

.

.

.

.

قلمراد زنگ میزنه خونه نامزدش، میگه: عزیزم من لهجه دارم؟

 

 

نامزدش میگه: آره. قلمراد میگه: پس من قطع میکنم دوباره میگیرم!

.

 

 

.

.

.

جوکستان  جوک

.

.

.

.

قلمراد با یه تهرونیه دعواشون میشه،

 

 

میبرنشون کلانتری. افسرنگهبان از تهرونیه

 

 

میپرسه: اسمت چیه؟ یارو با بیخیالی میگه: فِری...

 

افسره حسابی چپ و راستش میکنه

 

 

 

 

میگه: بی پدر فکر کردی اینجا خونه خالست خودمونی شدی؟

 

گفتم اسمت چیه؟

 

 

تهرونیه که حساب دستش اومده بوده میگه:

 

فریدون قربان!

 

 

 

افسره برمی‌گرده به قلمراد میگه اسم توچیه؟!

 

قلمراد، یکم فکر میکنه بعد با ترس جواب میده: قُلیدون!

 

.

.

.

.

.


یارو حس شاعریش گل میکنه به زنش میگه :

 


ای رنگ لبت قرمز / در قلب منی هرگز

.

جوکستان جکستان جوک جک

.

.

.

.

شعار بزرگ ژاپنیها:

 

 

اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد,

 

 

تو هم می توانی آن را انجام دهی.

 

 

اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد,تو باید آن را انجام دهی.

 

 

نسخه ایرنی این شعار:

 

 

اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد.

 

 

اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد,

 

 

چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!

.
.
.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

جوک جدید جک جدید جکستان جوکستان

.

.

.

.

.

.

نمی‌خوام پز بدم

 

 

تحقیرتون کنم

 

 

سرکوفت بزنم

 

 

مایه‌دار بازی دربیارم و اینا …

 

 

ولی جاتون خالی الان یه نیمرو خوردم

 

 

با نون سنکگ ۲ رو خشخاشی !

.
.

.

.

.

جوکستان جکستان جوک جک

.
.

.

.

.

آقای داماد چه کاره هستن؟

 

 

توی شرکت پاکسان کار میکنن

 

 

اونجا کارشون چیه دقیقا

 

 

به سلامت خانواده می اندیشن!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

جک جدید جوک جدید جکستان

.

.
این اس ام اس نیست !

 

 

کی میگه جنس مردا خرابه ؟

 

 

زن با عصبانیت پای تلفن : “این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”

 

 

مرد : “عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته

 

 

که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم

 

 

اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما

 

 

این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “

 

 

زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : ” بله عشقم…”

 

 

مرد : “من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!”

.
.
.

.

.

جوکستان جکستان جوک جک

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:0 ::  نويسنده : Sanya

وک جدید جوک روز جوک 90

.

.

.

.
قانون پایستگی واحد :



واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند



بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند !

 

.

.

.

.

.

جوک جدید جوک روز جوک 90

.

.

.

.

.
حیف نون بعد از دعوا و جر و بحث با خانمش:



اگه بخاطر یارانه ها نبود تا الان میکشتمت !

.

.

.

.

.

.

قلمراد اینا  از قرنها پیش با فناوری نانو آشنا بودند !



نانو خیار ، نانو گوجه ، نانو رب ، نانو هندوانه



نانو خربزه ، نانو ماست ، نانو آبدوغ ، نانو بادمجان !



و همچنان پیشرفت ادامه دارد !

.


.

.

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:0 ::  نويسنده : Sanya

جوک و اس ام اس خنده دار

.

.

.

قلمراد به همسرش :
 
عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم… چون شارژ ندارم!
.

.

جوک و اس ام اس خنده دار

.

.

دانشمندان به تازگی کشف کرده اند

 

 

که بعضی انسانها

 

 

غیر از کودک درون
 
و خر درون
 
و کرم درون
 
یه عدد سگ درون هم داریم !
 
که بعضی اوقات به دنبال پاچه می گرده !

.

.

جوک و اس ام اس خنده دار

.

.

یکی از شباهتهای اکثر خانومها اینه که
 
طرز تهیه انواع استیک و ژیگو رو از برنامه آشپزی دنبال می کنن
 
آخرش  شام همون کوکو سبزی رو درست میکنن!

.

.

.

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : Sanya

جوک جدید جک جدید

.

.

.

توانا بُوَد , هر که ‘ دارا ‘ بُوَد …..

 

 

زِ ‘ ثروت ‘ دلِ پیر , بُرنا بُوَد

 

 

 به ثروت هر آن ابله بی سواد ……

 

 

به نزد کسان ، به به ! چه آقا بود

.

.

جوک جدید جک جدید

.

.

پیام گیر تلفن کرمانی ها:

 

 

مشترک موردنظر نیسه نه که نیسه هسه دم دس نیسه

.

.

اس ام اس سرکاری خنده دار

.

.

3 تا عکس بردار زود برو شرکت داروگر.

 

 

بابا قور قوری اخراج شده نیرو میگیرن.

.

.

.

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 18:58 ::  نويسنده : Sanya

اس ام اس خنده دار جوک خنده دار

.

.

.

یه ضرب المثلی هست که میگه :

پشت هر مرد موفق یک پارتی کلفت هستش !

.

.

 

اس ام اس خنده دار جوک خنده دار



.

.

اینایی که همه چیزو رو دسکتاپ سیو می‌کنن

.

همونایی هستن که از راه می‌رسن

.

شلوارشونو پرت می‌کنن گوشه‌ی اتاق !

.

.

 

اس ام اس خنده دار جوک خنده دار


.

.

حیف نون صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره


می بینه شده ۶۰۰ تومن !


می گه :‌ اوه اوه! از اصحاب کهف هم بیشتر خوابیدم !

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 18:56 ::  نويسنده : Sanya

 

 

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 18:54 ::  نويسنده : Sanya
[تصویر: 23895.jpg]
 
 
بقیه در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 18:52 ::  نويسنده : Sanya

و اتاق عمل نوزاد تازه به دنيا اومده به دستيار ميگم چاقو رو بده ميگه ميخواي بند نافو ببري؟ پَـــ نَ پــَـَـَـــ ميخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگيرم!!

———————————–

با دوستم رفتيم باغ وحش،جلوي قفسِ شير وايساديم. دوستم ميگه:شيرِ؟ ميگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ريش گذاشته!!!!

———————————–

رفتم درمونگاه , منشيه ميگه : مريض شماييد؟
گفتم پَـــ نَ پــَـَـَـــمن ميکروبم , اومدم خودمو معرفي کنم!

———————————–

با دوستم رازِ بقا ميديديم بهم ميگه:شيرايِ نَر همشون صورتاشون مو داره !!!

گفتم: پَـــ نَ پــَـَـَـــ فقط اونائي که عضو پايگاه مقاومت بسيج جنگلن اينطورين

———————————–

دوستم پريده تو استخر داد ميزنه ميگه شنـــا کنم ؟
ميگم پَـــ نَ پــَـَـَـــ بزار اهنگ تـايتـانيک بزارم آروم غرق شو..!

———————————–

اومده تو اتاق ،قابِ عکسِ رو ديوار و ديده ميگه : واي داداشتــــــــــــه؟؟؟
ميگم: آره
ميگه : عکسشـــــــــــــه؟؟؟
ميگم پَـــ نَ پــَـَـَـــ خودشه ، گذاشتمش رو ديوار با دمپايي کوبيدم رو صورتش،چسبيده به ديوار!!!

———————————–

داريم بازيه بارسا و رئالو نيگا ميکنيم، دوستم پاي تلويزيون خوابش برده بود
مسي که گل رو زد همه پريدن تو هوا و خوشحالي کردن
يه دفعه دوستم از خواب پريدو گفت چرا خوشحالين؟گل شد؟
گفتم پَـــ نَ پــَـَـَـــ ،خرمشهر آزاد شد

———————————–

سگم رو بردم پيش دامپزشک، منشيش ميگه سگتون مريضه؟ميگم پـــَ نَ پـــَ خودم هاري گرفتم سگم گفت آشنا داره منو آورد اينجا معالجه کنه.
دارم سبزي خورد مي کنم … دستم بريده … ميگم مامان چسب داري؟
ميگه دستتو بريدي؟!
پَـــ نَ پــَـَـَـــ مي خوام کارم تموم شد دوباره سبزيارو بچسبونم!

———————————–

به دوستم زنگ زدم ميگم ماشينم روشن نميشه ميگه استارت ميزني روشن نميشه؟
ميگم پَـــ نَ پَــــ وقتي ازش خواهش ميكنم روشن نميشه

تو صف بربري نوبتم شده يارو ميگه بربري ميخواي؟
پَـــ نَ پــَـَـَـــ اومدم از شاگردت تايپ ياد بگيرم

———————————–

کلاغه به روباهه ميگه:گفتي آواز بخون که پنير از دهنم بيافته؟
روباهه ميگه: پَـــ نَ پــَـَـَـــ مي خواستم واسه آکادمي موسيقي گوگوش ازت تست بگيرم

———————————–

دختره ميگه اگه من برم خارج تو با يه دختر ديگه اي دوست ميشي؟
پَـــ نَ پــَـَـَـــ ميرم تو اتاقم خودمو حبس مي کنم رو ديوارشم مي نويسم: شايد اين جمعه بيايد … شايد

———————————–

زنگ زدم به آبجيم فوت ميكنم ميگه مزاحمي؟

ميگم پَـــ نَ پــَـَـَـــ نسل جديد كولرهاي ال جي هستم با دو سيم كارت مجزا

———————————–

شمع هاي ماشينم سوخته,رفتم تعميرگاه…ميپرسه عوضشون کنم؟
پَـــ نَ پــَـَـَـــ فوتشون کن تا صد سال زنده باشي

———————————–

ازم ميپرسه: اگه يه موقعيت بهتري برات جور شه منو ول ميکني؟
ميگم: پَـــ نَ پــَـَـَـــ لگد به بختم ميزنم بات ميمونم تا تو يه موقعيت بهتر برات جور شه منو بپيچوني

———————————–

به دوستم ميگم خودکارو بده ميگه چيزي ميخواي بنويسي؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ يه زير شلواري براش گرفتم ميخوام ببينم اندازشه يا نه

———————————–

سر جلسه امتحان به دختره ميگم سواله 8 چي ميشه؟ميگه تقلب ميخواي؟
ميگم پَـــ نَ پــَـَـَـــ ميخوام ببينم سطح علميت درچه حد با خانواده بيايم خواستگاريت
رفتم سم بخرم واسه سوسک يارو ميگه ميخواين سريع بميره؟ ميگم : پـَـــ نــه پـَـــ ميخوام شکنجش کنم ازش اعتراف بگيرم!!

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:46 ::  نويسنده : Sanya

اینم یه سری جمله های عاشقانه و عارفانه

هرچه بيشتر انسان ها را مي شناسم، سگ ها را بيشتر ستايش مي کنم
--
لشكر گوسفندان كه توسط يك شير اداره ميشود، ميتواند لشكر شيران را كه توسط يك گوسفند اداره ميشود، شكست دهد
--
زندگي سه لحظه اش زيباست ديدن تو خنديدن تو بوسيدن تو‎ ‎...‎ ‎
--
منتظر دیدار تو هستم، سهل است بگویم که گرفتار تو هستم، من در پی این حادثه غمخوار تو هستم، هر چند که دور از منی و من ز تو دورم، بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
--
بازيچه دست يار بودن عشق است/ درپنجه غم شكاربودن عشق است/ در محاكمه اي كه يار باشد قاضي / محكوم طناب دار بودن عشق است
--
تست معرفت:
1-اگه دوسم داري يك جوك بفرست
2-اگه عاشقمي بهم زنگ بزن
3-اگه برات مهمم يك تك زنگ بزن
4-اگه دوست داري منوببيني يكsmsخالي بفرست
5-اگه ازمن خوشت نميادهيچكاري نكن
--
امروز قلبم درد گرفته بود. فکر کنم یه کمی تپل شدی و جات تنگ شده
--
منتظر كسي باش كه اگه حتي در ساده ترين لباس بودي، حاضر باشه تو رو به همه دنيا نشون بده وبگه كه:
"اين دنياي منه
--
اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر و رنج است اگر عاشق شدن يک گناه است پس دل عاشق شکستن صد گناه است
--
وقتي که خدا داشت منو بدرقه مي کرد بهم گفت: جايي که ميري مردمي داره که ميشکوننت ، نکنه غصه بخوري ، من همه جا باهاتم تو تنها نيستي تو کوله بارت عشق مي ذارم که بگذري، قلب ميذارم که جا بدي ، اشک ميدم که همراهيت کنه و مرگ که بدوني برمگردي پيشم
--
بر خاک بخواب نازنين،تختي نيست. آواره شدن ,حکايت سختي نيست. از پاکي اشکهاي خود فهميدم . لبخند هميشه راز خوشبختي نيس
--
اگه کسي رو دوست داشته باشي، نمي توني توي چشم هاي اون زل بزني... نمي توني دوريش را تحمل کني... نمي توني بهش بگي که چقدر دوستش داري... نمي توني بهش بگي چقدر بهش نياز داري ... واسه همينه که عاشق ها ديوونه ميشن
--
به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
--
عشق با روح شقايق زيباست، عشق با حسرت عاشق زيباست، عشق با نبض دقايق زيباست، عشق در حسرت ديدار تو بودن زيباست
--
دیروز روز جهانی آوارگان بود. توقع داشتم یه تبریک خشک و خالی بهم می گفتی که یه عمره آوارتم
--
اگه گفتی Love is Your Face
یعنی چی؟
یعنی جمالتو عشقه
--
پاييز از زمستون غمگين تره چون بهار و نديده، ولي من از پاييز غمگين ترم ، چون خيلي وقته تو رو نديدم
--
يک قطره اشک مى اندازم تو دريا
تا زمانى كه پيداش كنى دوستت دارم.
اگه پيدا كردي اون وقت تو رو فراموش مي كنم

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:46 ::  نويسنده : Sanya

در کوچه های سرد و نمناک شهر

گام هایم را مغرورانه بر پوسته ی تاریک شب می نهادم .

صدای جغد های شوم و ناله های بی کسی گوش هایم را می خراشید.

 حضور اشباهی را در لابه لای سنگ فرش ها و

 انتهای تاریک و غمبار هر کوچه مرا سخت آزرده می ساخت.

 نفس هایم سخت شده بود .

 قلبم به آرامیِ قدم هایم ناقوسش را به صدا وا می داشت .

 نمی دانستم در این نا کجا آباد تنهایی به کدامین امید چنگ زنم.

 به عقل و منطق و فلسفه؟!!

 در زمانه ای که شیری خردمند اسیر هوس های خرگوشِ بازیگوشی خواهد شد و

 منطق سلطانیِ خود را در بازیهای کودکانه ی ایام به حراج می گزارد!!

 یا به عشق و عاشقی؟!!

 لفظی که در کوچه های چشمک و عشوه و ناز به قرانی بیش نمی ارزد

 و خروار خروارش را فریب بر دوش می کشد.

 نمی دانم

 نمی دانم ...

 اما به امید شکوفه ی کوچک لب قرمزی که فردا صبح به خورشید سلام می کند

 دستور تپیدن را برای قلبم صادر خواهم کرد.

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:45 ::  نويسنده : Sanya

ك مركز خريد وجود داشت كه زنان ميتوانستند به آنجا بروند و مردي را انتخاب كنند كه شوهر آنان باشد. اين مركز پنج طبقه داشت و هرچه به طبقات بالاتر ميرفتند خصوصيات مثبت مردان بيشتر ميشد. اما اگر در طبقه اي دري را باز كنند بايد از همان طبقه مردي را انتخاب كنند و اگر به طبقه بالاتر رفتند ديگر اجازه برگشت ندارند و هر شخص فقط يكبار ميتواند از اين مركز استفاده نمايد.
روزي دو دختر كه با هم دوست بودند به اين مركز رفتند تا شوهر مورد نظر خود را انتخاب كنند.
بر روي درب طبقه اول نوشته بود اين مردان شغل و بچه هاي دوست داشتني دارند. دختري كه اين تابلو را خوانده بود گفت خب بهتر از بيكاري يا بچه نداشتن است!! ولي دوست دارم ببينم در طبقات بالا چه مواردي هست!!
در طبقه دوم نوشته بود اين مردان شغلي با حقوق زيادو بچه هاي دوست داشتني و چهره زيبا دارند. دختر گفت: هوووممم طبقه بالا چه جوريه؟؟؟
طبقه سوم نوشته بود اين مردان شغلي با حقوق زياد و بچه هاي دوست داشتني و چهره هاي زيبا و در كار خانه نيز كمك مي كنند.دختر گفت چقدر وسوسه انگيز برويم و طبقه بعدي را ببينيم.
در طبقه چهارم نوشته بود:اين مردان شغلي با حقوق زياد و بچه هاي دوست داشتني و چهره هاي زيبا و در كار خانه كمك ميكنند و در زندگي هدفهاي عالي دارند.
آندو واقعا به وجد آمده بودند و دختر گفت: واي چقدر خوب چه چيز ممكن است در طبقه آخر باشد آندو از شوق زيادشروع به گريه كردند.
آنها به طبقه پنجم رفتند آنجا نوشته شده بود : اين طبقه فقط براي اين است كه ثابت كند زنان هيچوقت راضي شدني نيستند.

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:33 ::  نويسنده : Sanya

برچسب : مطالب عاشقانه

ای
مفهوم عشق....
مفهوم عشق به طور کلی عبارتست از هر گونه سعی و کوشش برای رسیدن به خوبی و سعادت که بالاترین هدف است . اما در مورد کسانیکه از راههای گوناگون مثل تحصیل ، پول ، ورزش،فلسفه و ... بدنبال این هدف میروند کلمه عشق بکاربرده نمیشود و کسی اینگونه افراد را عاشق نمیداند و فقط در مورد عده معدودی که از راه مخصوصی بدنبال آن هستند نام کلی عشق بکار برده میشود.
بعضیها میگویند : کسانیکه در جستجوی نیمه دیگر خود هستند عاشق میباشند اما هدف عشق نه نیمه است و نه تمامی ، اگر این نیمه و تمام در عین حال خوب نباشد ، مگر نه اینست که مردم با رضا و رغبت به بریدن دست و پای خود تن در میدهند وقتیکه این دست و پا که اعضای بدن هستند فاسد و مضر شده باشند . پس صحیح نیست که بگوییم هر کسی در جستجوی آن چیزیست که متعلق به خودش میباشد مگر اینکه در عین حال معتقد باشیم که فقط خوبی است که متعلق به ما و خویش ماست . بنابراین آنچه مردم دوستش دارند جزخوب چیزی دیگر نمیباشد و بشر میخواهد برای همیشه مالک خوبی باشد و آنرا بدست آورد ، بطور خلاصه عشق عبارتست از اشتیاق به دارا شدن خوبی برای همیشه ، برای ابدی شدن عشق باید زیبایی و خوبی را تولید کرد خواه جسما" و خواه روحا" بنابر این بشر بدنبال زیبایی میگردد تا بتواند در او تولید کند و ابتدا فریفته زیبایی ظاهری میشود و فقط به یک زیبا دل میبندد و ازین دلبستگی افکار و اندیشه های زیبایی در او بوجود میاید و سپس متوجه میشود که زیبایی ظاهری یک فرد با دیگری یکیست وبنابراین اگر قرار باشد که بدنبال ظاهر باشد علت ندارد که یکی را بر دیگری ترجیح دهد و با این دریافت عاشق تمام کسانیکه زیبا هستند میشود ودیگر عاشق 1 نفر نیست ، زیرا یکی در نظر او کوچک و بی معنی جلوه میکند ، سپس متوجه زیبایی روح میشود و آنرا بمراتب بالاتر از زیبایی بدن خواهد شمرد. در این مرحله اگر کسی پیدا شود که روحی زیبا در عین به بهره بودن از زیبایی جسم داشته باشد دل در او خواهد بست و دائم متوجه افکارش میشود و بدین ترتیب به مرحله ای خواهد رسید که زیبایی عوالم معنوی و کوششهای اخلاقی را روءیت میکند . کسیکه زیبایی را طی این مراحل تجربه کند به زیبایی همیشگی و مطلق خواهد رسید و به اعتقاد افلاطون عشق رهبریست که ما را به سمت این زیبایی هدایت میکند و ازین جهت قابل ستایش است

خلاصه اینم از عشق افلاطونی
چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:32 ::  نويسنده : Sanya

 مطالب جالب و خنده دار برای افراد اخمو و خشن

دست خودم نیست نا خواسته همیشه ابروهایم گره خورده و اخم می کنم و از اینکه این خط اخم برای همیشه با من همراه شود نگرانم .چطور خط اخم ابروهایم را کنترل کنم…؟

جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه کنید …

 

 

سوال کاربر:
دست خودم نیست نا خواسته همیشه ابروهایم گره خورده و اخم می کنم و از اینکه این خط اخم برای همیشه با من همراه شود نگرانم . چطور خط اخم ابروهایم را کنترل کنم؟
پاسخ :
اگر جزو افرادی هستید که عادت کرده اید در سنین کم حالت اخمو داشته و حتی برای دقت کردن در مسئله ای یا تلویزیون دیدن و حتی کار با کامپیوتر و هر چیز روزمره ی دیگر اخم کنید، بهتر است بدانید که شاید در سنی که هستید ابتدا زیاد این خط یا خطوط بین ابرو دیده نشود و اهمیتی نداشته باشد ولی تکرار و عادت به این کار به مرور در عمیق شدن این خطوط کمک کرده و یکباره شما را متوجه ی این امر خواهد کرد .
اولین قدم پیشگیری از آن است که بهترین راه استفاده از چسبهای مخصوص خط ابروست که به راحتی در داروخانه ها یافت می شود .
_ یک تکه از آن را مثلثی شکل جدا کرده و وسط ابروها بچسبانید .
_ زمان استفاده از این چسبها هر وقت از روز هم می تواند باشد حتی در محل کار و بیرون از منزل چرا که جز از فاصله ی خیلی نزدیک دیده نخواهد شد و کاملا شیشه ای و به رنگ پوست خواهد بود.
_ شاید استفاده از این چسبها تنها یکی دو هفته تا ترک این عادت لازم باشد و بعد از اینکه توانستید اخمتان را کنترل کنید دیگر نیاز نباشد.
_ اگر جزو کسانی هستید که بد خوابید و بی خوابیهای شبانه هم دارید حتما توصیه می شود شبها قبل از خواب نیز از این چسبها استفاده کنید.
با ارسال سوالات آرایشی و پیرایشی خود ما را در جهت بهبود ارائه ی خدمات یاری کنید.

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : Sanya

استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :


کامپیوتر مذکر است یا مونث؟
 
همه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند:
 
- وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم.

- با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند.

- قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.
 
و همه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را زن اعلام کردند:
 
- به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.

- کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد.

- کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید .

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : Sanya

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید !

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!

مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت!
شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت!

مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!


آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!

خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما
خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی" بچه سوسک مرده" بدهد.

آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم!

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : Sanya

ن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت.

 
شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و
 
اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد …
 
در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟!
 
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:
 
هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم. یادته ؟!
 
زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت:
 
 آره یادمه.شوهرش ادامه داد: یادته پدرت که فکر می‌کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
 
زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می‌نشست گفت: آره یادمه، انگار دیروز بود!
 

مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد: یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت:
 
 یا با دختر من ازدواج می‌کنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری؟!
 
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و…!
 
مرد نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می‌شدم !!!

به گزارش پرداد به نقل از یاهو: جورابهای مقدس یک جوک یا شایعه نیست  و کاملا صحت دارد. تصویر مسیح روی جورابهایی در یک خشکشویی دیده شد.
ان اتفاق در یک خشکشویی در شهر کنت امریکا رخ  داد. سارا کرانه هنگام پهن کردن جورابهای شسته شده روی طناب برای خشک شدن متوجه شد چروکهای روی جوراب صورت مسیح را به وضوح نشان میدهند که به او خیره شده است.

این خبر جوک و یا شایعه نیست و کاملا صحت دارد + سند و  تصاویر

او که به شدت تحت تاثیراین اتفاق قرار گرفته بود ابتدا به نامزدش زنگ زده  و جریان را شرح میدهد و زمانیکه وی به آنجا آمده و حرفهای او را تایید میکند آنها از جورابها عکس میاندازند تا صحت گفته هایشان را تایید کند.


با خشک شدن جورابها اندکی از وضوح تصویر کاسته شده است ، سارا اعتقاد دارد که به وجود آمدن این تصویر یک نشانه است.
آنها این جورابها را به یک کلیسای محلی تحویل خواهند داد.

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:25 ::  نويسنده : Sanya

 

اگر درگیر عشق یک طرفه شده اید بخوانید!

 

آنقدر دوستش دارید که دل کندن از این رابطه برای تان اگر محال نباشد، لااقل زیادی سخت است؟ از همان روز که به خواستگاری تان آمده و رسما نامزد شما شده، برای ساختن این رابطه هر کاری کرده اید اما باز هم همه چیز آنطور که می خواهید پیش

 

 نمی رود؟ احساس می کنید با وجود تمام علاقه ای که به او دارید، چندان دوست تان ندارد یا این که سرنوشت این رابطه برایش آنقدرها هم مهم نیست و گاهی به خودتان می گویید شاید همین روزها از ازدواج با شما منصرف شود؟ یادتان نرود برای شما که آینده تان را در گرو زندگی مشترک با او قرار داده اید، مورد توجه قرار گرفتن و دوست داشته شدن یک حق طبیعی است. برای این که او را هم درگیر یک عشق واقعی کنید و برای نشان دادن حس واقعی آماده اش کنید، راه های زیادی وجود دارد؛ بهتر است قبل از ناامید شدن این راه ها را امتحان کنید و بعد در مورد او و ارتباط تان قضاوت کنید.

 

● با هم بخندید
نامزدتان را در تفریحات و فعالیت های تان دخیل کنید و اگر هم موفق نمی شوید، خودتان زحمت وارد شدن به تفریحات او را بکشید. مثلا از او بپرسید که امروز دوست دارد وقتش را چطور بگذراند؟ اگر می خواهد یک مسابقه مهم فوتبال را ببیند با او همراه شوید یا اگر هوس دیدن یک فیلم را کرده با هم به سینما بروید. اگر بخواهید خودتان مشغول کارهای تان باشید و او هم درگیر کارهای خودش، فاصله شما از این چیزی که هست بیشتر خواهد شد. سعی کنید علائق مشترک تان را پررنگ تر کنید. اگر شما ۲ آدم کاملا متفاوت با علائق و فعالیت های متفاوت باشید، هرگز نمی توانید آنطور که می خواهید به دنیای یکدیگر وارد شوید.

● خودتان را قربانی نکنید
به این بهانه که می خواهید یک رابطه دوطرفه بسازید خود را بنده نامزدتان نکنید. فکر نکنید با امتیاز دادن های بی وقفه، او به این رابطه تکیه خواهد کرد و شما همه کس او خواهید شد. شما قرار است شریک زندگی او باشید نه کسی که همه مشکلاتش را تحمل می کند و شکایتی هم نمی کند. شخصیت و استقلال خودتان را حفظ کنید. هیچ مردی از این که وقتش را با یک زن منفعل بگذراند احساس خوشبختی نمی کند. پس سعی کنید واقعا یک رابطه دو طرفه بسازید نه این که با چشم گفتن همیشگی بخواهید دل او را به دست بیاورید. سعی کنید تا آنجا که می توانید در دسترش باشید اما این حق شماست که چنین انتظاری را از او هم داشته باشید. اگر می بینید که او تمایلی به این موضوع نشان نمی دهد، یکدفعه همه چیز را به هم نریزید بلکه سعی کنید با زیرکی تعادلی در این بده بستان ها به وجود بیاورید البته یادتان نرود که قبل از قضاوت کردن باید نگاهی به شرایط او هم بیندازید. ممکن است این که او وقت زیادی را برای بیرون رفتن با شما اختصاص نمی دهد برای تان نشانه بی علاقگی اش به شما باشد اما شاید هم شرایط کاری او در این روزها به شکلی است که واقعا نمی تواند بیشتر از این شما را ببیند.

● به اطرافیانش گره بخورید
سعی کنید در دوره نامزدی بیشتر به زندگی خصوصی اش وارد شوید. اینکه هنوز رسما ازدواج نکرده اید را بهانه نکنید چراکه نامزدی باید زمان تکمیل شناخت شما باشد. دوستانش را ببینید و تلاش کنید که به جمع شان وارد شوید. هر چه بیشتر خودتان را در زندگی او جا دهید، نزدیکی شما به یکدیگر بیشتر خواهد شد. گاهی هم او را به جمع دوستان تان بیاورید یا وقتی که می خواهید با خواهرتان و همسرش برای شام بیرون بروید او و یکی از اعضای خانواده یا دوست صمیمی اش را هم با خود همراه کنید. اجازه دهید که بخشی از زندگی روزانه او باشید اما طوری رفتار نکنید که از اصرارهای شما خسته و عصبی شود. در ضمن شما باید در مورد خاطره های تلخ و شیرینش، آدم هایی که دوست شان دارد یا از آن ها بیزار است و… هم اطلاعات دقیقی داشته باشید تا بتوانید در موقعیت های مختلف واکنش هایش را حدس بزنید و خودتان هم بهترین همراه برای هر حال و هوایش بشوید.

● به خاطراتش وارد شوید
سعی کنید، تجربه های مشترکی داشته باشید. به یک محل جدید بروید و یک پیک نیک خوب را تجربه کنید. یک ورزش ۲ نفره انتخاب کنید یا این که قرار یک پیاده روی هر روزه را با هم بگذارید. سعی کنید بخشی از حافظه او شوید و برایش تداعی کننده شرایط یا مکان هایی باشید که همیشه با هم تجربه شان می کنید. با هم به کنسرت های موسیقی بروید و آلبوم های جدید را تجربه کنید. با این کار شما کم کم بخشی از خاطره شنیداری او هم می شوید. شاید ابتدا او شما را درگیر همه قرارها و تفریحاتش نکند اما به مرور میل او به حضور شما بیشتر خواهد شد و زمانی که لذت واقعی این تجربه های مشترک را حس کرد، بودن با شما برایش ارزش بیشتری خواهد داشت.

● هفته ای فقط یک تغییر
به نامزدتان در این رابطه مسئولیت هایی بدهید. همانطور که خودتان همه هوش و حواس تان به او و آرامشش است، باید انتظارهایی هم داشته باشید. اگر ازدواج کرده اید او را در مسئولیت های خانه سهیم کرده و سعی کنید در مورد تصمیم گیری های اقتصادی و برنامه ریزی های آینده، خودتان را وارد میدان تصمیم گیری اش بکنید. اگر هم نامزد هستید و می بینید که مرد آینده تان زیاده از حد از شما فاصله می گیرد، از او بخواهید که گاهی دنبال تان بیاید، در مورد بعضی کارها و موضوعات برای تان تحقیق کند یا نظرش را در مورد کارهایی که می خواهید انجام دهید بپرسید و وادارش کنید که فکرش درگیر فعالیت های شما و آینده تان شود. باز هم باید تاکید کنیم که در سهیم کردن او اغراق نکرده و فکر نکنید یک روزه باید همه چیز تغییر کند. اگر شما هر هفته یک تغییر کوچک هم در این رابطه به وجود بیاورید یک برنده واقعی هستید. به او بگویید که چه انتظاراتی از او و این رابطه دارید. سعی کنید بدون دعوا و گلایه های همیشگی، خودتان را به او بشناسانید. هیچ وقت محبتش را رد نکنید. اگر پیشنهاد یک شام بیرون را می دهد نه نگویید و نخواهید با مراعات کردن های بیهوده فاصله خودتان با او را بیشتر کنید. از او بخواهید که مثل شما به فکر برنامه ریزی های مشترک تان باشد یا این که گاهی به شیوه ای که دوست دارید و برایش توضیح داده اید به شما محبت کند.

● با دنیای هم آشنا شوید
دوره های مشاوره ۲ نفره را تجربه کنید. با مطرح کردن خواسته ها و احساسات تان در کنار هم و در مقابل یک متخصص بی طرف هم یکدیگر را بیشتر بشناسید و هم با دنیای واقعی زنان و مردان هم آشنا شوید. شاید بد نباشد گاهی در کلاس ها و همایش های رایگانی که برای زوج درمانی برگزار می شود هم شرکت کنید و با یاد گرفتن فوت و فن گفت وگو با همسر یا نامزدتان، از این فاصله ای که میان شما ایجاد شده کم کنید.

● یا رومی روم؛ یا زنگی زنگ
نامزدی یک مرحله حساس از زندگی شماست. مرحله ای که در آن نمی توانید به بهانه های کوچک همه چیز را از بین ببرید و نباید هم دلایل بزرگی که به شما خطر یک زندگی ناموفق را گوشزد می کنند نادیده بگیرید. اگر برای ترک کردن این رابطه آماده نیستید پس باید راهی برای درست کردنش پیدا کنید. به نامزدتان بگویید که چه رفتارهایی باعث آزرده شدن تان می شود، چه انتظاراتی از او دارید و حتی اگر واقعا از این فاصله نگران هستید، نگرانی تان را با او درمان بگذارید و بگویید که نمی توانید آنطور که می خواهید به سرنوشت این رابطه امیدوار باشید. شاید همسر یا نامزدتان نداند که چطور می تواند به شما نزدیک تر شود، پس با گفت وگو دوستی میان تان را عمیق تر کنید اما شاید او واقعا میلی به بهتر کردن این رابطه نداشته باشد. اگر شفاف با هم در مورد آینده و احساس تان حرف بزنید شاید بتوانید تصمیم منطقی تری بگیرید و بدانید که شکاف میان شما ۲ نفر پر شدنی است یا این که بیش از آنچه فکر می کنید رابطه تان از دست رفته است.

چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:23 ::  نويسنده : Sanya

----------------------------------------Sanya-----------------------------------------

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 23:15 ::  نويسنده : Sanya

سلام امشب کلی مطالب جالب براتون گذاشتم امیدوارم خوشتون اومده باشه

تا فردا...........

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:56 ::  نويسنده : Sanya

احساسات و علایق جنسی در این دوره در انسان پدیدار می‌شوند. ضمن اینکه نوجوانان در همین دوره در جهت کسب استقلال حرکت می‌کند و مهیای زندگی اجتماعی می‌شوند و بالطبع از والدین خویش فاصله می‌گیرند.

در کوران این تغییرات جدی و بنیادین، نوجوان بسیار در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار می‌گیرد. هر گونه تغییر در نوجوان باید به دقت رصد شود و به موقع به وی کمک رسانی شود.

علایم افسردگی در نوجوانان

اگر در نوجوانی سه نشانه از نشانه‌های زیر، حداقل برای دو هفته مشاهده شد، احتمال ابتلا به افسردگی در وی وجود دارد.

- فعالیت زیادی یا کسلی و بی انرژی بودن
- احساس گناه
- خود کم بینی
- مشکلات خواب یا تغذیه
- انزوا طلبی و گوشه گیری
- خستگی بیش از اندازه دایمی
- پرخاشگری و بد اخلاقی
- غمگینی و گریه کردن
- افت تحصیلی جدی
- اشتغال ذهنی بیش از حد پیرامون مرگ

توجه داشته باشید در هر شرایطی در کنار نوجوان خود باشید و یاریگر وی، اما از مداخله زیاد در کارهایش بپرهیزید. او دیگر کودک نیست که مطیع بی چون و چرای شما باشد.

حمایت بیش از حد از نوجوان و ارایه راهنمایی‌های مو به مو به وی باعث می‌شود نوجوان فکر کند که والدینش به او اعتماد ندارند.

برای هدایت و کمک وی از تقویت مثبت استفاده کنید. تنبیه، حس بی ارزشی و بی اعتمادی در نوجوان ایجاد می‌کند.

نوجوانان افسرده به لحاظ روحی دچار حساسیت‌های خاصی می‌شوند که احتمال اقدام به خودکشی را در آنها افزایش می‌دهد.

اگر نوجوانی دچار احساس تنهایی و ناامیدی نسبت به خود و دیگران یا ناامیدی نسبت به آینده شد، تهدید به کشتن خود کرد یا اساسا در این ارتباط صحبتی کرد و برای مرگ اعلام آمادگی کرد، اینها می‌توانند علایم هشدار دهنده‌ای باشند که برای این نوجوان امکان اقدام به خودکشی وجود دارد.

شیوه‌های کمک

مشاوره با متخصصین علم روانشناسی، قطعا بهترین روش برای کمک به نوجوانانی است که به افسردگی مبتلا هستند اما این اقدام، چیزی از بار مسئولیت و وظیفه والدین کم نمی‌کند.

شما والدین باید مسایل نوجوانان را جدی بگیرید. تمرین کنید که به موضوعات از دریچه نگاه نوجوان‌تان نگاه کنید. هرگز سعی نکنید به نوجوان خود القا کنید که “اتفاقی نیفتاده، چیزی نشده،این که مشکلی نیست و…” با رفتار خود نشان دهید که وی و مشکلات‌اش برای شما مهم هستند و با تمام وجود می‌خواهید که او را درک کنید.

همیشه برای شنیدن درد دل‌های نوجوان خود به اندازه کافی وقت بگذارید و با تمام وجود و داوطلبانه شنونده حرف‌های او باشید. نیازی نیست این ارتباط حتما دو طرفه باشد و شما برای سخنان او پاسخ و دلیل و راهنمایی داشته باشید. بدانید که گاهی اوقات شما فقط باید بشنوید و او باید مجال کافی برای حرف زدن داشته باشد.

در بین اقوام و دوستان،‌افراد معتمدی را داشته باشید و نوجوان خود را تشویق کنید با این افراد هم ارتباط بگیرد و صحبت کند.

از دوری کردن‌های نوجوان خود دلسرد نشوید. هر چه او از شما دوری کرد شما سعی کنید همیشه در کنارش باشید و او را در کارهای خود مشارکت دهید.

به جای اینکه وی را کلامی دعوت به شاد بودن و سرزندگی کنید، فضا را برای شادی وی مهیا کنید.

همیشه آماده کمک به وی باشید و با هوشیاری تمام قبل از اینکه دیر شود به وی پیشنهاد کمک بدهید.

در تمام این کارها یک اصل مهم را همواره مد نظر داشته باشید که در برخورد و ارتباط با نوجوان خود صبور باشید و او را با تمام شرایطی که دارد، بپذیرید.

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:56 ::  نويسنده : Sanya

 

شناخت نتیجه پرسش و پاسخ و تفحص است. برای شناخت یکدیگر آن هم در یک رابطه نزدیک و صمیمی، احتیاج به پرسش های زیادی است. آنچه زوج ها پیش از ازدواج در مورد آن ها سوال می کنند، موضوعاتی بسیار کلی است که آن ها را در مورد شناخت عمیق یکدیگر بی نیاز نمی کند.

آنچه زوج ها به عنوان شناخت به آن ها نیازمندند، چگونگی اتصال آرزوها، نقص ها، ترس ها، شکست ها و در کل جنبه هایی از شخصیت است که تعاملی عمیق با موقعیت های معمول زندگی دارد.
برای دستیابی به این شناخت، زوج ها نیازمندند، واکنش های یکدیگر را در موقعیت های متفاوت و مهم، از نظر شناختی، رفتاری و هیجانی بررسی کنند. و به این صورت شناخت در تعامل معنا پیدا می کند و زوجین از شناخت کلی که برای یک رابطه کافی نیست به سمت شناخت موقعیتی حرکت می کنند. شناخت موقعیتی، ملموس تر است و قدرت پیش بینی را در زوج ها افزایش می دهد.
در زیر پرسشنامه ای برای شناخت بهتر زوج ها از یکدیگر طراحی شده است. دختر و پسری که باهم نامزد هستند می توانند جملات ناقص این پرسشنامه را پر کرده در اخیار یکدیگر قرار دهند.
۱- من احساس شادی می کنم وقتی …
۲- من احساس بی عدالتی می کنم وقتی …
۳- من احساس می کنم زمانی تو را دوست دارم که تو…
۴- من احساس می کنم من را وقتی دوست داری که من…
۵- من شک می کنم تو عاشقم هستی وقتی تو…
۶- من به تو احساس نزدیکی می کنم وقتی…
۷- من به تو احساس دوری می کنم وقتی…
۸- من احساس خشم می کنم وقتی…
۹- من احتیاج به درک تو دارم وقتی…
۱۰- قبل از اینکه نسبت به تو عصبانی شوم، چیزی به فکرم خطور می کند، آن چیز …. است
۱۱- گاهی فکری در مورد رابطه مان باعث ترس من می شود، آن فکر… است
۱۲- سه چیزی که من از تو می خواهم … هستند
۱۳- یکی از راه هایی که من بوسیله آن عشقم را نشان می دهم… است
۱۴- یکی از راه هایی که من دوست دارم از طریق آن عشقت را به من نشان دهی… است
۱۵- وقتی عصبانی هستی دوست دارم به روش های زیر با من برخورد کنی…
۱۶- من احساس می کنم پس زده شده ام وقتی تو…
۱۷- سه چیز که من در کودکی عاشق آن بودم…
۱۸- وقتی نوجوان بودم، علاقه من…بود
۱۹- سه هدف اصلی زندگی من…است
۲۰- برای من، خدا…
۲۱- نیازهای فیزیکی من…هستند
۲۲- نیازهای احساسی من…هستند
۲۳- نیازهای اجتماعی من… هستند
۲۴- نیازهای حرفه ای من… هستند
۲۵- نیازهای معنوی من… هستند
۲۶- نیازهای من که در حال حاضر برطرف نمی شوند… هستند
۲۷- من در برطرف کردن بعضی از نیازهایم به تو احتیاج دارم؛ آن نیازها… هستند
۲۸- وقتی از من شکایتی داری دوست دارم آن را به شکل زیر بیان کنی…
۲۹- وقتی از دست من عصبانی هستی، دوست دارم آن را به شکل زیر بیان کنی…
۳۰- وقتی نیازهای تو در رابطه ما برطرف نمی شود دوست دارم آن را به شکل زیر بیان کنی…
۳۱- دوست دارم عشقت را به شکل زیر بیان کنی…
۳۲- وقتی در چیزهایی شکست می خورم احساس می کنم…
۳۳- وقتی با من ارتباط برقرار نمی کنی، احساس می کنم…
۳۴- وقتی نقد می شوم احساس می کنم…
۳۵- دوست دارم اوقات فراغتمان را در مکان های زیر و به شکل های زیر سپری کنیم…
۳۶- فلسفه من برای به دنیا آوردن بچه، موارد زیر است…
۳۷- چیزهایی که احساس می کنم باید به تو بگوییم… هستند
۳۸- به تو بیشتر نیاز دارم وقتی…
۳۹- اتقاقاتی که از گذشته ها من را اذیت می کند… هستند
۴۰- یکی از چیزهایی که من باید برای بهبود رابطه مان منظم تر تمرین کنم… است
۴۱- چیزهایی که دوست دارم برای نزدیک شدن به هم، با هم انجام دهیم… هستند
۴۲- من به همکاری تو در این زمینه ها نیازمندم…
۴۳- من به همراهی تو نیازمندم وقتی…
۴۴- سه چیزی که باعث می شود من به خودم احترام بگذارم… هستند
۴۵- چیزهایی که برای من سرگرمی هستند و من از آن ها لذت می برم… هستند
۴۶- به خدا احساس نزدیکی می کنم وقتی…
۴۷- اولین باری که دیدمت احساس کردم…
۴۸- یکی از گلایه های من از والدینم… است
۴۹- بعضی از مسائلی که دوست دارم وقتی وقت آزاد داری در مورد آن ها بحث کنیم… هستند
۵۰- من به تو احترام می گذارم وقتی…
۵۱- دلایل من برای زمانی هایی که به تنهایی احتیاج دارم موارد زیر است…
۵۲- اگر خانه ما آتش بگیرد، سه چیزی که در ابتدا از آن ها محافظت می کنم … هستند
۵۳- وقتی، به سادگی احساس آرامش می کنم که…
۵۴- احساس من در مورد وضعیت اقتصادیمان … است
۵۵- عادت هایی که من باید از آن ها دست بکشم… هستند
۵۶- سه چیزی که باعث می شود من به تو احترام بگذارم… هستند
۵۷- به تو احساس عشق می کنم مخصوصاً زمانی که…
۵۸- آرامش من وابسته به …است
۵۹- من در مسائل زیر دچار مشکل هستم…
۶۰- بعضی از چیزهایی که دوست دارم در مورد خودم تغییر بدهم… هستند
۶۱- چیزهایی که پیش از این در مورد آن ها صحبت کرده ایم و من دوست دارم اکنون نظرم را راجع به آن ها بگویم… هستند
۶۲- احساس من در مورد بیان احساسات و هیجانات … است
۶۳- من از تو سپاسگزارم به خاطر…
۶۴- آرزوهایی که برای تو می کنم… هستند
۶۵- قبل از مرگم دوست دارم…
۶۶- دوست دارم استعدادهای زیر را در خودم شکوفا کنم…
۶۷- دوست دارم به خاطر موارد زیر طلب بخشش کنم…
۶۸- از والدینم به خاطرر موارد زیر قدردان و سپاسگذارم…
۶۹- بعضی از اتفاقات خوشایند اخیر… هستند
۷۰- ز می کنم وقتی…
موقعیت های بالا به صورت فردی و تعاملی در نظر گرفته شده است تا زوجین را از دنیای فردی و تعاملی هم آگاه کند. شما نیز می توانید برای افزایش شناخت، سوال های مهم خود را به پرسش نامه بیافزایید.
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:55 ::  نويسنده : Sanya

 

 

 

همسر شما یک آدم فضایی از مریخ یا ونوس نیست که نتوانید او را بفهمید یا کشفش کنید. فقط کافی است حرف‌هایش را بشنوید و خواسته‌ها و انتظاراتش را بدانید. موضوع این است که شما در روابط روزمره و ساده خود با پیچیدگی‌هایی مواجه می‌شوید که شما را متعجب می‌کند. ماجرا از اینجا آب می‌خورد که زن‌ها و مردها برای برقراری ارتباط با یکدیگر، روش‌های مختلفی را برمی‌گزینند.

 

 

از نظر زنانارتباطات برای رابطه برقرار کردن است اما برای مردانارتباطات به هدف تبادل اطلاعات انجام می‌شود. همه آن پیچیدگی‌ها با دانستن چند موضوع ساده قابل حل است. کافی است حرف‌های شوهرتان را بشنوید. او با شما حرف‌هایی دارد.

 

 

 

 

یک تشکر خشک و خالی به جایی برنمی‌خورد

 

 

شاید با خودتان بگویید من که هر کاری از دستم برآید انجام می‌دهم و توجه زیادی از خودم نشان می‌دهم. باید بدانید که شوهرتان در این مورد مثل شما فکر نمی‌کند. وقتی او کارهای هر چند کوچکی مثل بیرون بردن آشغال‌ها و شستن ظرف‌های میوه را انجام می‌دهد، اگر یک تشکر کوچک از شما بشنود، خیلی شادمانه‌تر و باانگیزه بیشتری آن کار را می‌کند.

 

 

او هم مثل شما نیاز به تحسین و تمجید دارد.هر از گاهی یک تشکر خشک و خالی خیلی چیزها را عوض می‌کند و احساس تحسین شما را به او منتقل می‌کند.

 

 

 

 

 

به جای شانه‌هایی برای اشک ریختن، پیشنهادهای خوبی برایت دارم

 

 

وقتی از سر کار به خانه برمی‌گردید و شروع به حرف زدن در مورد رئیس پرتوقعتان می‌کنید از نظر اوشما در واقع دارید مشورت و راهنمایی می‌گیرید، نه اینکه فقط به دنبال یک گوش شنوا می‌گردید. به خاطر همین است که او شروع می‌کند به راه‌حل پیشنهاد دادن.

 

 

احتمالا این کار او برای شما نشانه خوبی نباشد و اجازه ندهید حرفش را بزند و حتی از او انتقاد کنید که مگر من خودم نمی‌توانم مشکلم را حل کنم.در حالی که این کار نشانه اهمیت دادن او به شماست. او می‌خواهد کمکی کرده باشد، چون برایش مهم هستید.

 

 

 

 

 

اگر می‌خواهی کاری در یک زمان خاص انجام شود، به من بگو

 

 

حتما برایتان پیش آمده که کار ساده‌ای را از همسرتان خواسته‌اید اما در زمان خود انجام نشده است.

 

وقتی به او می‌گویید مثلا لامپ را عوض کن یا در کابینت را تعمیر کن، از نظر او این کار محدودیت زمانی خاصی ندارد و هر وقت بتواند آن را انجام می‌دهد. اما اگر بگویید فلان کار را تا قبل از دوشنبه که مهمان داریم انجام بده حتما با کمال میل وقت می‌گذارد.

 

 

 

 

 

مستقیما به من بگو چه چیزی آزارت می‌دهد

 

 

از زمان زندگی انسان در غار، بعضی رفتارهای زنان برای مردان گیج‌کننده بوده است. آنها تعجب می‌کنند که چرا شما به جای اینکه بگویید من از فلان کار تو ناراحتم، دندان‌هایتان را به هم قفل می‌کنید و می‌گویید من خوبم. موضوع این است که آنها به مدد آه کشیدن‌ها و محکم قدم زدن‌های شما متوجه می‌شوند که یک جای کار می‌لنگد اما نمی‌دانند موضوع چیست.

 

 

البته شما به نوعی دارید ارتباط برقرار می‌کنید و حرفی را منتقل می‌کنید ولی به یک شیوه ناسالم و غیرصحیح. کلید حل مشکل این است که مستقیما بگویید من از اینکه تو آمدی خانه و رفتی سراغ کامپیوتر ناراحتم. این حرف خیلی بهتر از یک عصبانیت منفعلانه است.

 

 

 

 

 

لطفا از من نپرس که در این لباس چطوری به نظر می‌رسی

 

 

اول از همه اینکه هیچ جواب مشخصی برای این سوال وجود ندارد که این دامن، من را چاق نشان می‌دهد یا نه؟ در بیشتر مواقع شما در حالی این نوع سوالات را می‌پرسید که خودتان به نتیجه رسیده‌اید و تصمیمتان را گرفته‌اید. او می‌داند که تنها گزینه‌اش تایید شماست، نه نظر شخصی خود او.

 

 

 

 

 

ای کاش فکر نمی‌کردی با هم بودن همیشه یعنی حرف زدن

 

 

هر دوی شما به خانه برگشته‌اید، بچه‌ها را خوابانده‌اید و نشسته‌اید پای تلویزیون. آیا این به نظر شما یعنی با هم بودن. واقعیت این است که برای همسرتان بله، این یعنی با هم بودن. حتی اگر هیچ حرفی بین شما رد و بدل نشود این سکوت و تنها حضور شما برای او یعنی نزدیکی. از نظر او برای ارتباط برقرار کردن با شما نیاز نیست حتما حرف بزند. بنابراین هر از گاهی دستانش را در دست بگیرید و بفشارید. البته اگر دلتان می‌خواهد حرف بزنید این کار را بکنید اما این سکوت را با هیچ، یکی نکنید.

 

 

 

 

 

رابطه زناشویی یعنی صمیمیت

 

 

گاهی خانم‌ها فکر می‌کنند همسرشان زیاده از حد به روابط زناشویی اهمیت می‌دهد؛ در حالی که تمایل مردان به روابط زناشویی با همسرشان نشانه تمایل آنها به ایجاد صمیمیت است. وقتی شما همسرتان را پس می‌زنید او نگران عملکرد خود می‌شود و فکر می‌کند حتما مشکلی در کار است. بهتر است درباره این موضوع با هم حرف بزنید و به توافق دو نفره‌ای برسید که هر دوی شما را راضی کند.
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : Sanya

قطعاً ژن ها نقش اساسی در تعیین طول عمر انسان ها را بر عهده دارند، اما پزشکان با ارائه راهکارهایی موثر از ابتلا به بیماری های مزمن پیشگیری کرده اند و راهکارهای داشتن عمری طولانی را ارایه داده اند. در ادامه مطلب به ۱۲ راهکار ساده که باعث تضمین سلامتی و داشتن عمری طولانی خواهند شد، اشاره می کنیم……..

 

۱- سیگار نکشید
چهار سال پس از ترک کردن سیگار، شانس افراد سیگاری برای ابتلا به حمله های قلبی همانند فردی خواهد بود که هیچ گاه سیگار نکشیده است. همچنین پس از ده سال ترک سیگار، خطر ابتلا به سرطان ریه به صفر خواهد رسید.

۲- ورزش کنید
روزانه سی دقیقه ورزش می تواند نیاز بدن به فعالیت فیزیکی را تامین کند. سعی کنید روزانه سه مرتبه و هر مرتبه ده دقیقه پیاده روی کنید.

۳- روزانه پنج وعده غذایی میل کنید
خوردن میان وعده های سالم، می تواند انرژی یک روز شما را تامین کند.

۴- آزمایشات غربالگری انجام دهید
احتیاجی به انجام تست های سخت و هزینه بر نیست. می توانید برای آگاهی از وضعیت بدنتان، این آزمایشات ساده را به صورت متناوب و مرتب انجام دهید.

۵- به مقدار کافی بخوابید
برای افراد بالغ، هفت الی هشت ساعت خواب شبانه توصیه می شود. اگر شب ها دیر به رختخواب می روید، باید بدانید که محرومیت از خواب، خطر ابتلا به سرطان و بیماری های قلبی را افزایش می دهد.

۶- با دکتر خود راجع به مصرف آسپرین با دوز پایین مشورت کنید

مصرف روزانه یک عدد قرص آسپرین ۸۱ گرمی می تواند از حمله قلبی، سکته مغزی و حتی سرطان پیشگیری کند. البته مصرف آسپرین بدون عوارض جانبی نخواهد بود، پس بدون مشورت با پزشک خود شروع به مصرف این قرص نکنید.

۷- فشار خون خود را چک کنید
فشار خون که به قاتل خاموش نیز معروف است، ممکن است پایان غم انگیزی بهمراه داشته باشد. پس فشار خون خود را به صورت مرتب چک کرده و سعی کنید آن را ثابت نگه دارید. در خصوص آگاهی از فشار خون نرمال خود، با پزشک مشورت نمایید.

۸- معاشرت کنید و روابط دوستانه خود را گسترش دهید
تنهایی، استرس به همراه خواهد داشت. با دوستان و خانواده خود معاشرت کنید. به هر شکلی که شده سعی کنید از تنهایی دوری کنید؛ حتی با نگهداری از حیوانات خانگی.

۹- پرهیز از چربی های اشباع شده
چربی های اشباع شده باعث افزایش کلسترول خون می شوند. چربی های موجود در کره، شیر، گوشت قرمز و … از این دسته هستند. در مقابل این نوع  چربی های  مضر، مواد غذایی ای با چربی های اشباع نشده وجود دارند که تاثیری در بالا بردن کلسترول ندارند.

۱۰- دوری از افسردگی
افسردگی نه تنها از نظر روحی انسان را تضعیف می کند، بلکه از نظر جسمی نیز ضررهای جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. افسردگی می تواند در افراد مبتلا به بیماری های قلبی و دیابت، احتمال مرگ زودرس را تا ۳۰٪ افزایش دهد.

۱۱- پرهیز از استرس
پزشکان معتقدند که حتی ۱۵ کیلو اضافه وزن از یک زندگی همراه با استرس بهتر است.

۱۲- داشتن هدف در زندگی
امید داشتن نتیجه ی هدف داشتن در زندگی است. در زندگی هدف داشته باشید تا با امید بیشتری به زندگی ادامه دهید و از زندگی خود لذت ببرید.

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : Sanya

متاسفانه برخی افراد سر هر موضوع و یا اتفاقی که از طرف فرد مقابلشان صورت می گیرد، پیش‌داوری و یا قضاوت زود هنگام می‌کنند که در زندگی آنها تاثیر منفی می‌گذارد. «علیرضا آقایوسفی» دکترای روانشناسی و استادیار دانشگاه در این مورد به برنا می‌گوید: افرادی‌که خیلی سریع پیش‌داوری و قضاوت می‌کنند، معمولا چنین تصوری دارند که خیلی از مسائل را می‌دانند و زمانی‌که در وجود خود چنین تحلیلی دارند، تجربه و خاطرات زیادی دارند که اطلاعات آنها بسیار زیاد، کافی و چه بسا بیشتر از دیگران است……..

 

معمولاً در روانشناسی رفتار این افراد را «خودمیان بینانه» می‌نامند؛ یعنی دنیا طبق تصورات و ذهنیت آنها است و خود را در مرکز این هستی می‌دانند. این افراد معمولا سعی می‌کنند خیلی زود در مورد پدیده‌ها، داوری و دیدگاه‌های خود را در مورد این پدیده‌ها بیان کرده و قضاوت کنند.

عملا این افراد راه خود را بر تجربه‌های جدیده بسته و به خود چنین اجازه‌ای نمی‌دهند که اطلاعات، دیدگاه‌ها، نظرات جدیدی وارد ذهنشان شده و برداشتش از دنیا، برداشت غیر منطبق با واقع است و به دنبال آن طبیعتا به تدریج سازگاری آنها با جهان خارج، کاهش پیدا می‌کند؛ یعنی با اطرافیان خود دیگر نمی‌تواند کنار بیاید و با دوستان و اطرافیان و همکاران خود رابطه خوبی داشته باشد و روابط اجتماعی آنها محدود و کیفیت آن کم می شود و این مسئله باعث می شود که به تدریج رضایت این افراد از زندگی‌شان کاهش یابد.

یکی از بهترین شیوه‌هایی که باعث می‌شود که افراد از پیش‌داوری پرهیز کنند، این است که همواره فکر کنند همه حقیقت آن چیزی نیست که خودشان تصور می‌کنند و همیشه اتفاقاتی وجود دارد که این افراد در جریان نیستند و به قول ادبا:« مرا دو گوش دادند و یک زبان»یعنی افراد باید سعی کنند که بیشتر اطلاعات را وارد ذهنشان کنند و با خود پیمان ببندند که قبل از هر پیش‌داوری، نخست باید جنبه‌های مختلف یک مسئله و یا پدیده را مورد بررسی قرار بدهند؛ البته این روش یک نوع مهارت در زندگی افراد تلقی می‌شود.

زوج ها باید در موقعیت‌های مختلف این شیوه را تمرین کرده تا به تدریج این شیوه، در فرآیند فکری آنها چیره شود و به دور از پیش داوری، قضاوت و تصمیم‌گیری کنند.

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:53 ::  نويسنده : Sanya

ختلالات ذهنی یک جوان عراقی و تنبیه های پدرش در دوران کودکی وی را به تنفس روزانه ۴ سیلندر گاز شهری معتاد ساخته، امری که حیرت پزشکان را از سلامتی خونی وی در پی داشته است.

“یاسر ابواحمد” هر روز با دو دست خسته اش طوری به سمت سیلندرهای گاز موجود در خانه شان در بغداد می‌رود، گویی که اکسیر حیات را یافته است.
این جوان از کودکی به استنشاق گاز مایع اعتیاد پیدا کرده است. پدیده ای که پزشکان از آن حیرت زده شده اند و البته علت آن را مشکلات روانی یاسر در پی ابتلا به صرع دانسته اند.
خانواده این جوان عراقی درباره علت این رفتار وی می‌ گویند: یاسر از کودکی از کندی رشد قوای عقلی رنج می‌برد. پدر خانواده نیز در پی شلوغ کاری های یاسر وی را با طناب به یک سیلندر گاز می‌بست و یک روز بدون غذا و نوشیدنی رهایش می‌کرد.
خانواده یاسر در ادامه اظهار داشتند: این رفتار در زمانی کودکی یاسر بارها تکرار شد و هنگامی که وی گرسنه می‌شد، خود را برابر سیلند گاز می‌یافت. بر این اساس وی شیر سیلندر گاز را باز می‌‌کرد و از آن استنشاق می‌کرد. این رفتار هم اکنون پس از ۲۳ سال همچنان توسط یاسر تکرار می‌‌شود و وی هر روز سه تا چهار سیلندر گاز را خالی می‌‌کند.

برادر یاسر در ادامه افزود: وی در کودکی با تنبیه پدرم به شدت به سیلندر گاز بسته می‌شد و بدون اینکه مسموم شود از گاز سیلندر استنشاق می‌کرد. برادر این جوان عراقی با اشاره به کوتاهی پدر خانواده در رسیدگی به وضعیت بد جسمانی و روانی یاسر افزود: با تاخیر در رساندن غذا به یاسر وی چاره ای جز استنشاق گاز نمی‌یافت.

در همین حال “علی جبار” از همسایگان خانواده یاسر در بغداد، در این باره می‌گوید: یاسر روزانه ۳ تا ۴ سیلندر گاز مصرف می کند و اگر در خانه به این تعداد سیلندر گاز دست نیابد به صورت دیوانه واری درب خانه همسایگان را می‌زند تا به گاز مورد نیاز خود دست یابد.
وی تاکید کرد: خانواده یاسر درآمد محدودی دارند و نمی‌توانند این میزان گاز را برای وی فراهم کنند. از سوی دیگر، با وجود مشکلات روانی وی عدم وجود هر گونه مشکلی در وضعیت جسمانی وی در پی استنشاق مواد سمی و شیمیایی موجود در گاز مایع حیرت برانگیز است.
این مسئله زمانی عجیب تر شد که دکتر “جبار الیاسری” رئیس بیمارستان الکرامه بغداد در گفتگو با الحیات اظهار داشت: پس از انجام آزمایشات متعدد پزشکی بر روی خون یاسر متوجه شدیم که خون وی صد در صد سالم است تا جایی که می‌تواند به دیگران خون اهدا کند!
اما نکته دردناک این است که به علت نبود امکانات لازم پرونده این جوان عراقی بسته شده و امید خانواده نسبت به بهبودی یاسر نیز از بین رفته است. بر این اساس، وی هم اکنون دست و پا بسته در منزل برادرش روز را به شب می‌‌رساند.
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:53 ::  نويسنده : Sanya

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 22:52 ::  نويسنده : Sanya

 

 

صبح ساعت ۵
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.

صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: بازهم خوابیده است

صبح ساعت ۷
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

صبح ساعت ۱۱
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی صورتش است

ظهر ساعت ۱۲
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع مدیتیشن صحبت می‌کند

ظهر ساعت ۱۳
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون طشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است.

ظهر ساعت ۱۴
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکرفر بوده و در همان حال در حال تماشای Farsi1 می‌باشد.

ظهر ساعت ۱۵
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

عصر ساعت ۱۶
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

عصر ساعت ۱۷
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

عصر ساعت ۱۸
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

شب ساعت ۱۹
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.

شب ساعت ۲۰
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوضه خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.

شب ساعت ۲۱
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

شب ساعت ۲۲
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل
سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

شب ساعت ۲۳ و ۲۴
قدیم: … ( !!! ) استغفرالله  !!
جدید: در حال مشاهده TV هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید…

    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
    آخرین مطالب
    آرشيو وبلاگ
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Sanya و آدرس sanya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: